یک روز کاری معمولی برای مترجم آزاد Melba Newsome


ملبا نیوسوم

برای این قسمت از یک روز کاری معمولی، با روزنامه‌نگار، نویسنده و ویراستار مستقل ملبا نیوسوم مصاحبه کردم. خط نوشته Newsome در نشریات ملی، منطقه ای و محلی، از جمله Scientific American، Newsweek، Bloomberg، AARP، Wired، North Carolina Health News و بسیاری دیگر ظاهر شده است. در این سال، او با دانشگاه ویک فارست برای ایجاد بورسیه روزنامه‌نگاری عدالت زیست‌محیطی ویک فارست ملون، یک برنامه فشرده پنج روزه که برای بهبود پوشش عدالت زیست‌محیطی و تنوع بخشیدن به رده‌های روزنامه‌نگارانی که این موضوع را پوشش می‌دهند، کار کرد. این گفتگو برای وضوح و اختصار ویرایش شده است.

مقاله اخیر منتشر شده

من کردم داستانی برای پیشگیری در مورد آزمایشات بالینی و عدم تنوع در کارآزمایی های بالینی. در اوایل اردیبهشت اجرا شد. من می خواستم این داستان را انجام دهم زیرا مدتی است که به آزمایش های بالینی و عدم تنوع در کارآزمایی های بالینی نگاه می کنم. آزمایشات بالینی اغلب آخرین امید برای برخی از افراد است، و برای سیاه پوستان ممکن است واقعا سخت باشد که وارد آزمایش شوند.

پایه خانه

من در شارلوت، NC هستم، من یک دفتر خانه دارم، اما احتمالاً در اتاق خانوادگی خود نیز کار می کنم [I do] در دفتر خانه من من می توانم در حین کار تلویزیون تماشا کنم و اتاق خانواده نزدیک آشپزخانه است تا بتوانم بلند شوم تا یک فنجان قهوه یا یک ساندویچ بخورم.

روال روزانه

من سه لپ تاپ دارم، یکی در دفترم، یکی در اتاق خانواده و دیگری در اتاق خواب. من معمولا حوالی ساعت 7 صبح از خواب بیدار می شوم و ایمیلم را چک می کنم و روزم را سازماندهی می کنم. اگر ضرب الاجل محدودی برای یک داستان داشته باشم، احتمالا تا ساعت 8:30 صبح در دفترم خواهم بود. سعی می کنم خودم را در دفترم حبس کنم و تا جایی که می توانم به سختی کار می کنم تا زمانی که آنقدر خسته و مه آلود شوم که فقط وقتم را تلف کنم. بنابراین در حدود ساعت 3 بعد از ظهر، احتمالاً باید چند ساعت استراحت کنم. عصر معمولاً چند ساعتی سر کار برمی گردم. اما من نمی توانم بنویسم، نمی توانم جمله بسازم، بیش از هشت ساعت در روز.

راه اندازی دفتر

من یک میز تحریر و یک میز کامپیوتر کناری دارم که وصل شده است و صندلی میز هرمان میلرم. ارگونومی واقعا مهم است. بسیاری از مردم آن را منفجر می کنند. من یک صندلی عالی دارم و کامپیوتر من در ارتفاع مناسبی قرار دارد. وقتی در اتاق خانواده کار می‌کنم، روی کاناپه می‌نشینم، به همان اندازه کارآمد نیستم زیرا ارگونومی مناسب نیست.

من کاغذ زیادی روی میزم ندارم. من کاغذهای سفید، مقالات مجلات و متن مصاحبه را چاپ نمی کنم زیرا یافتن چیزها بسیار دشوار است. من پیوندهایی به آن چیزها را در رایانه ام در سند یادداشت هایم برای یک داستان نگه می دارم. من شماره صفحات را یادداشت می کنم که در آن می توانم آنچه را که نیاز دارم پیدا کنم. پیدا کردن چیزها از این طریق بسیار ساده تر است و برش و چسباندن آن آسان تر است. من آدم بسیار بی نظمی هستم، بنابراین هر چه کاغذهایم کمتر باشد، کمتر می توانم به هم ریختگی ایجاد کنم.

متمرکز ماندن

پربازده ترین قسمت روز من صبح است. وقتی واقعا خسته می شوم، به خودم می گویم: «فقط 20 دقیقه دیگر، فقط 20 دقیقه دیگر»، مانند این که یک مربی ورزش می گوید: «فقط پنج نفر دیگر که تکرار می کنند، فقط پنج نفر دیگر». و وقتی بعد از ظهرها دیگر نمی توانم کار کنم، چون حالم خوب نیست، احتمالاً چرت می زنم یا بیرون ایوان می نشینم یا شاید تلویزیون زباله تماشا می کنم.

ابزار مورد علاقه برای ردیابی ایده ها و تکالیف داستان

من از هیچ چیز فانتزی استفاده نمی کنم. من پیگیری می کنم [of everything] در یک سند Google که می توانم از هر کجا به آن دسترسی داشته باشم. من یک لیست از داستان ها، تاریخ سررسید آنها، چیزهایی از این قبیل دارم.

ضبط و رونویسی مصاحبه ها

من از Otter.ai استفاده می کنم. همزمان ضبط و رونویسی می کند. اما باید به عقب برگردید و رونویسی را بررسی کنید زیرا گاهی اوقات ممکن است کمی عجیب و غریب شود. اگر رونوشت کمی نامفهوم است و منطقی نیست، می توانم فقط برگردم و گوش دادن را فشار دهم و بشنوم که آنها چه می گویند.

اگر می‌خواهید یک فریلنسر را برای یک روز کاری معمولی نامزد کنید، لطفاً به باربارا به آدرس freelance@healthjournalism.org ایمیل بزنید.